جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بی فرجام: (تعداد کل: 1)
بی فرجام
[فَ] (ص مرکب) (از: بی + فرجام) بدعاقبت :
سگ در این روزگار بی فرجام
بر چنین مهتری شرف دارد
در قلم داشتن فلاح نماند
خنک آنرا که چنگ و دف دارد.
ابوطاهر خاتونی.
|| جاوید. بی پایان : مملکتی تا ابد جاوید باشد بی فرجام. (ترجمهء دیاتسارون ص10).رجوع به فرجام شود.
سگ در این روزگار بی فرجام
بر چنین مهتری شرف دارد
در قلم داشتن فلاح نماند
خنک آنرا که چنگ و دف دارد.
ابوطاهر خاتونی.
|| جاوید. بی پایان : مملکتی تا ابد جاوید باشد بی فرجام. (ترجمهء دیاتسارون ص10).رجوع به فرجام شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.